خاطرهای از ماجرای مجادلهی کمونیستها با آیتالله خامنهای
فتنه کارخانه جنرال!
|خاطرهای از آقای اسدالله بادامچیان، دربارهی ماجرای مجادلهی کمونیستها با آیتالله خامنهای در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران|
در روزهای هجدهم و نوزدهم بهمنماه ۵۷ و در اوج روزهایی که پیروزی انقلاب نزدیک بود، کمونیستها از اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی برسد احساس نگرانی کردند. لذا درصدد برآمدند با رژیم شاه بسازند و نگذارند انقلاب به پیروزی برسد. طبیعتاً رژیم شاه در موقعیتی نبود که بتواند خود را حفظ کند. بنابراین اینها درصدد برآمدند در جریان انقلاب اغتشاش ایجاد کنند. آنها در کارخانهی «جنرال» در جادهی کرج جمع شدند و کارگرها را جمع کردند تا با فریب آنها و همراهی عدهای از کمونیستها به طرف تهران حرکت کنند و در آن روزهایی که وحدت لازم بود، درگیری ایجاد کنند و از درون مردم علیه خود مردم خرابکاری کنند. امید داشتند که در آن موقعیت بتوانند تعداد قابل توجهی را جمع کنند.
در روزهای هجدهم و نوزدهم بهمنماه ۵۷ و در اوج روزهایی که پیروزی انقلاب نزدیک بود، کمونیستها از اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی برسد احساس نگرانی کردند. لذا درصدد برآمدند با رژیم شاه بسازند و نگذارند انقلاب به پیروزی برسد. طبیعتاً رژیم شاه در موقعیتی نبود که بتواند خود را حفظ کند. بنابراین اینها درصدد برآمدند در جریان انقلاب اغتشاش ایجاد کنند. آنها در کارخانهی «جنرال» در جادهی کرج جمع شدند و کارگرها را جمع کردند تا با فریب آنها و همراهی عدهای از کمونیستها به طرف تهران حرکت کنند و در آن روزهایی که وحدت لازم بود، درگیری ایجاد کنند و از درون مردم علیه خود مردم خرابکاری کنند. امید داشتند که در آن موقعیت بتوانند تعداد قابل توجهی را جمع کنند.